سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
سه شنبه 04 تیر 10: امروز

هو الحی ....
 هر کجا پای دل را میجستم به گنگی و لالی وشلی میزدند مرا.... متهمم نیز کردند.
ولی تا کجا وبه کجا واصلا چرا ایستادن روی هم؟
مگر برای فصل آمدیم ووصل را گم کرده ی خود میدانیم؟
 حسن گمشو .... سگ در خونه ی او شو.... با تعهد؟ با تدبر؟
مگر در وادی مستی وراستی تدبر را جا پا هست؟ بابا بیخیال دیگه ناز کردنم حدی داره!
.
 یه دلی دارم شاه نداره!
 از خوشگلی تا نداره!
 به کس کسونش نمیدم!
 به همه کسونش نمیدم!
 به اونی میدم که یک باشه!
 پالون  من پیش اون اصلس باشه!
 شیطون بیاد با لشگرش!
 شاید بدم شاید ندم!
 آخدا نذار بدم ،بذار باشم پیشت....

التماس دعا ....
   یامحمد وعلی


 نوشته شده توسط حسن ازنور در یکشنبه 85/9/26 و ساعت 11:44 عصر | نظرات دیگران()

هو الحی....
 به نام نامی او ورقی میزنم ازدفتر وصل!
 آنجا که الاغی یونجه را میفهمید!
 درناکجا آباد این زمان به دنبال صاحب. والعصر .... ان الانسان لفی خسر....
 قسم به زمان.
 قسم به رب دارندگان زمان ....
 به نام نامی عشق.
 در عالمی که من به ندای او قالو بلی گفتم،به حتم خاک پاک معرفت را درضمیرم نهادندتا بتوانم از او مزه ای برای نوشیدن می نابش بگیرم وخودرا تالبالب به ورطه ی مستی زنم.
 واین است آن حکایت مستی وراستی!
                 لیت شعری؟!

دست وپناه او راسایبانتان خواهانم.  


 نوشته شده توسط حسن ازنور در پنج شنبه 85/8/25 و ساعت 12:16 صبح | نظرات دیگران()

بالا

بالا